از سنت بیاموزیم!
روانشناسی، فلسفه و عرفان؛ در یک نقطه به یکدیگر میرسند و آن خودشناسی است. اگر در پی موفقیت در زندگی روزمره هستیم و یا سوالاتی بنیادین دربارهی هستی و معنای زندگی داشته باشیم و یا حتی اگر به نحوی عمیق به دنبال آرامش و آگاهی یکپارچه باشیم؛ به یک جا، راهنمایی خواهیم شد: خودشناسی.
بنابر این ما، برای “خوشبختی و موفقیت” راهی جز خودشناسی در پیش نداریم.
فرزانگانی که خودشناسی را مسیر و مقصد خود انتخاب کرده بودند؛ آثار و شیوههایی متنوع را برای دستیابی به این حکمت در نظر گرفتند. از دوران باستان تا امروز؛ از ادیان باستانی که ریشه در اساطیر اولیه آفرینش داشتند تا دانش مدرن؛ هر کدام دانهای از پازل بزرگ “من کیستم” را در دسترس ما قرار میدهند.
آثار به جا مانده از فزرانگان باستان تا روشناندیشان معاصر؛ هر کدام واجد آموزههایی عمیق و مفید در این مسیر هستند. به باور ما؛ واژه ی “سنت”، به معنای چیزی قدیمی و از مد افتاده نیست. بلکه سنتها، تجربهی انباشتهی قرنهای متمادی و نسلهای متوالی در یک حوزه هستند.
بدون شک، هیچ دانش و حکمتی، جدا افتاده از بدنهی یک سنت و تجرب ی انباشتهی هزاران ساله، به دست نمیآید.
مطالعات پراکنده و نامنسجم و بی اتکاء به یک تجربهی تاریخیِ شناسنامه دار و معتبر، تنها به تحیر و گم گشتگی ما دامن میزند.
ما در دامن فرهنگی بالیدهایم که فرزانگانی مانند مولوی و سهروردی و… را پرورانده است. اما انسانِ اینجایی و اکنونی، اگر بخواهد شمهای از تجربیات درونیِ آنان را در خود بیابد؛ با دشواریهای گوناگون روبرو خواهد شد. بنابراین، میبایست آموزههای گسترده و گاه پراکندهای را که در زمینهی خودشناسی در دسترس ما هستند؛ با اتکاء به تجربهی انباشته (سنت) اساتید؛ منسجم کنیم و راه را همانگونه برویم که رهروان رفتند.
ما در اینجا از تجربهی انباشتهی اساتید تغذیه میکنیم و به بیان دیگر:
از سنت میآموزیم.