در کف شیر نر خونخواره ای جز که تسلیم و رضا کو چاره ای
مالفیک یعنی نحس، بد و سبب رنجش؛ اساسا چرا در هستی سیاره مالفیک وجود دارد؟
چرا خورشید (سوریا) که مشخصه ی روح و منبع نور است باید مالفیک باشد؟
آیا بطور کلی در جهان چیز بدی وجود دارد؟
سوریا مشخصه روح (آتما)، روشنی، فضیلت، دارما (جهت گیری) است. حرارت و انرژی بالایی دارد و به اینکه ما چه کسی هستیم، کجا به دنیا آمده ایم و چه پتانسیل هایی داریم بی توجه است، مذاکره مستقیمی با ما ندارد و شرایط اکنون ما را در نظر نمی گیرد، بلکه فقط دستور می دهد و ما را خود به خود به تلاش و تقلا وا می دارد.
در مالفیک ها جبر وجود دارد. مماشات، مراعات، انعطاف و تطبیق به چشم نمی خورد.
آیا جبر و عدم مماشات ذاتا چیزی “بد” است؟
در چه شرایطی رنج مالفیک ها کم و انسان با آنها همسو تر می شود؟
چگونه می توانیم با درک مالفیک ها و رضایت از آنها به خودشناسی و خشنودی برسیم؟